كشاورزی سرمایه داری از نگاه یك تحلیل گر؛

مسیر چین به سرمایه داری در صنعت کشاورزی چه بود؟

مسیر چین به سرمایه داری در صنعت کشاورزی چه بود؟

به گزارش ایزو وب، دست نوشته های لنین دو مسیر گذار به کشاورزی سرمایه داری را تعریف می کند؛ مسیر پروسی و مسیر آمریکایی. اولی جریان انتقال سرمایه داری را از بالا و دومی از پایین توصیف می کند.



به گزارش ایزو وب به نقل از مهر، اجرای کشت قراردادی در ایران با اما و اگرهای بسیاری رو به رو است و انتقادهایی از روش اجرای آن وجود دارد. از طرفی طی همکاری ۲۵ ساله ایران و چین که قطعا بخشی از آن در ارتباط با حوزه کشاورزی است ما را ملزم می کند تا نسبت به چین و تغییرات آن برای به دست آوردن حداکثر بازارهای بین المللی مطالعاتی داشته باشیم. بهمن سال قبل بود که سید ابراهیم رئیسی به همراه هیأتی بلند پایه در جهت گسترش تعاملات اقتصادی و سیاسی با کشورهای آسیایی به دعوت رسمی شیء جین پینگ همتای چینی خود وارد این کشور شد. در این سفر سیدجواد ساداتی نژاد، وزیر پیشین وزارت جهاد کشاورزی وی را همراهی می کرد. وزیر جهاد کشاورزی در اینباره بر افزایش تعداد دانشجویان چینی در ایران برای تحصیل در زمینه کشاورزی تصریح کرد و اظهار داشت: با تعریف پروژه های مشترک بین دو کشور در قسمت کشاورزی تعامل پژوهشگران ایرانی و چینی بیشتر شده و این پروژه ها می تواند در زمینه تولید برنج در آب شور، اصلاح نژاد و تغذیه برای تولید دام صنعتی و اصلاح بذور کمک زیادی به کشاورزان کند.
در حال حاضر یکی از مبحث های مهم در کشور پیگیری کشت قراردادی است که به اعتقاد برخی کارشناسان آنچه بعنوان کشت قراردادی در کشور به اجرا درآمده نمایشی بوده و ما را از اهداف دور می کند. در ادامه حسین شیرزاد، تحلیل گر توسعه کشاورزی در یادداشتی به تحلیل این مورد در سطح بین الملل بخصوص چین پرداخته است.
دست نوشته های «لنین» دو مسیر گذار به کشاورزی سرمایه داری را تعریف می کند. نخستین مسیر از نظر وی، «مسیر پروسی» نامیده می شود. در این راه او به توانایی زمین داران فئودال در پیشگیری از رخداد انقلاب دهقانی و تبدیل ملاکان فئودال به بورژوازی بزرگ کشاورزی اشاره دارد. لنین راه دوم را «مسیر آمریکایی» می نامد که در آن ساختار نظام فئودالی یا فئودالیسم در جامعه روستایی وجود ندارد تا در نهایت توسط انقلاب دهقانی نابود شود. در این راه، بخشی از دهقانان کوچک به تدریج خویش را از بقیه دهقانان متمایز می کند و به شکلی به «بورژوازی کشاورزی» تبدیل می شوند. به بیان دیگر، مسیر پروسی نوعی گذار به کشاورزی سرمایه داری را از بالا و مسیر آمریکایی جریان انتقال سرمایه داری را از پایین توصیف می کند.
اگرچه تحلیل لنین برای درک پویایی هایی که از درون بخش کشاورزی و طبقات روستایی اتفاق می افتد، مفید می باشد اما او به درک پویایی هایی که ریشه در خارج از طبقات کشاورزی و روستایی دارند، کمتر توجه دارد. این همان خطای شناختی لنین در ادراک دینامیزم مناسبات روستایی است. اینجاست که فرنان برودل، با طرح نظریه مسیرهای «سرمایه داری از درون» و «سرمایه داری از بیرون» سهم کلیدی ایفا می کند. در حالیکه «سرمایه داری از درون» هر دو مسیر را در گونه شناسی لنین شامل می شود. سرمایه داری از بیرون، نوعی از توسعه کشاورزی سرمایه داری را توصیف می کند که به جای مالکان یا دهقانان به وسیله «سرمایه شهری» هدایت می شود. برای برودل، در دوران گذار از فئودالیسم به سرمایه داری در اروپا، سرمایه داری از بیرون الگوی غالب تر از سرمایه داری از درون بود. او معتقد بود که در شرایط خاص، این امکان برای سرمایه داری وجود دارد که بر موانعی که اربابان و دهقان بر پا می کنند، غلبه کند یا آنرا دور بزند. ابتکار چنین تغییرات ساختاری هم گاه از درون نظام و گاه از بیرون سرچشمه می گیرد. نمونه هایی از انگیزه های درونی هم ممکن است؛ مثلا سرمایه داری تقلیدی یا ابداعی توسط ملاکان یا شکلی از سرمایه داری با منشأ دهقان که بر مبنای موفقیت های کشاورزان مستأجر ثروتمند الگوبرداری شده باشد؛ اما مهم ترین ابتکارات در کشاورزی اروپا از خارج جامعه کشاورزی و به کمک جریان بی وقفه پول از شهر به روستا انجام شد. اما سوال اصلی اینست که چین در گذار خویش به سرمایه داری کشاورزی چه مسیری را پیموده است؟
چین و تحولات کشاورزی آن
انقلاب چین در سال ۱۹۴۹ میلادی با حذف طبقه مالک، امکان گذار به مسیر پروسی را ناممکن کرد. نزدیک به ۳ دهه بعد، سیاست انحلال کمون ها (جمع زدایی) از کشاورزی با اتخاذ سیستم مسئولیت خانگی (HRS) نقطه عطفی برای کشاورزی چین بود که از راه توزیع نسبتاً برابر زمین بین سالهای ۱۹۷۸ و ۱۹۸۲ مسیر گذار آمریکایی را برای چین اندکی باز کرد یا حداقل بعضی از بخش های دهقانان چینی از آن زمان تلاش کرده اند این مسیر را طی کنند. با این وجود، مسیر آمریکایی در شکل معمولی و ایده آل خود، در شرایط استثنایی ایالات متحده آمریکا ممکن بود جایی که فشار جمعیتی قابل توجهی بر روی زمین وجود نداشت تا گذار به یک امکان تبدیل گردد. بنابراین در کشاورزی چین امکان این مسیر به اندازه کافی فراهم نشد تا کشاورزی چین را متحول کند. چون مقیاس بسیار کوچک اراضی و مالکیت پراکنده زمین که به طور عمده به علت فشار بالای جمعیت بر زمین بوجود آمده است، این گزینه را محدود کرد. از دیرباز، کمبود زمینهای قابل کشت یکی از خصوصیت های مشخص کشاورزی چین است. چین ۱۸.۹ درصد از جمعیت جهان را با تنها ۸.۵ درصد از زمینهای قابل کشت جهان تغذیه کرده، علاوه بر این، منابع محدود زمین کشاورزی در چین بین ۲۳۱ میلیون خانوار توزیع شده است که در نتیجه به صورت متوسط اندازه مزرعه تنها ۰.۹۶ هکتار برای هر خانوار است. انحلال کمون های جمعی به صورت قابل توجهی مقیاس تولید کشاورزی را کاهش داد؛ ضمن این که تقسیم زمین کمون های جمعی بین خانوارهای کشاورز، زمین هر خانوار هم به تعداد زیادی قطعه کوچک پراکنده در سرتاسر روستا تقسیم شد.
جرقه های یک توسعه
توسعه اولیه «کشاورزی سرمایه محور» در چین (از سال ۱۹۷۸ تا اواسط دهه ۱۹۹۰) با رونق بازارهای زمین و درجه پایینی از سرمایه گذاری بخش خصوصی در کشاورزی ظاهر شد، دوره نخست را میتوان توسعه آهسته کشاورزی سرمایه داری در گذار آمریکایی دانست، با این پیشرفت ابتدایی، روابط تولید سرمایه داری در بین دهقانان کوچک تا متوسط در کشاورزی چین بعد از سال ۱۹۷۹ شتاب گرفت. مناسبات تولیدی با رشد به کارگیری فناوری در بین دهقانان نیمه پرولتری، دهقانان متوسط و کشاورزان ثروتمند در دهه ۱۹۸۰ تا اوایل دهه ۱۹۹۰ توسعه یافت. به تدریج اشکال اولیه کشاورزی قراردادی و کشاورزی خصوصی با به کارگیری نیروی کار مزدی در آن دوره پدیدار شد. با اجازه دادن به توسعه تدریجی بازارهای اجاره زمین، امکان دسترسی برخی دهقانان به زمین بزرگ تر و سایر ابزارهای تولید کشاورزی بیشتر از دیگران و ایجاد فضا برای کشاورزی خصوصی در مقیاس بزرگ تر با استفاده از کار مزدی و توسعه کشاورزی خانواری، به صورت آهسته کشاورزی سرمایه داری در چین بر مبنای گذار آمریکایی به سختی دنبال ش؛. اما عدم امکان گذار ارضی سرمایه داری در چین از راه مسیر آمریکایی فضاهایی را برای انواع مختلف مداخلات از جانب دولت مرکزی، دولت های محلی، کادرهای حزبی و تلفیقی از آنها تحت عناوینی چون مشارکت دولت-خصوصی باز کرد و شرایطی به وجود آورد که سرمایه شهری نقش بیشتری نسبت به عوامل درون زای صرفا روستایی در توسعه کشاورزی سرمایه داری در چین طی دو دهه اخیر داشته باشد. البته تغییر سیاست دولت مرکزی در نیمه دوم دهه ۱۹۹۰ به سمت تاکید بر صنعتی سازی کشاورزیnongye chanyehua) ) و ادغام عمودی فراگردهای زنجیره ارزش توسط شرکتهای بزرگ تجاری کشاورزی هم باید در این حوزه تاریخی درک شود. نباید فراموش کرد که در این سناریو سرمایه مورد بحث ما سرمایه شهری است، هر چقدر هم که انباشت آن ناشی از فرآیندهایی باشد که در روستاها اتفاق می افتد. در واقع، این فرایند اغلب در چین با شعار «سرمایه به روستاها می رودziben xia xiang) )» عنوان می شود. در این حوزه برودل، در مقایسه مسیرهای مختلف گذار به کشاورزی سرمایه داری در اروپا و مستعمرات آن پیش از قرن نوزدهم، خاطرنشان می کند که مطالعه این مسیرها فرصتی را فراهم می آورد تا ببینیم سرمایه داری تا چه اندازه توانسته است به سیستم هایی که از نظر ساختاری برایش بسیار بیگانه بوده به شکل حمله رو در رو یا با تسلط بر تولید از راه دور، و با کنترل آن در گلوگاه توزیع نفوذ کند. به عبارت دیگر، نیروی سرمایه، ظرفیت تاریخی برای هضم ساختار کشاورزی را نه تنها به صورت مستقیم (با ایجاد مزارع سرمایه داری بزرگ و مکانیزه با استفاده از نیروی کار مزدی) بلکه به صورت غیرمستقیم (از طریق مکانیسم های مالی، اعتباری و تجاری) بوجود آورده بود. برودل مثال های گوناگونی عرضه می کند که در آنها سرمایه شهری نه تنها در چارچوب یک شرکت تولیدی، بلکه در چارچوب نهادهای تأمین مالی، تزریق سرمایه مالی و از راه تلفیقی از روابط اعتباری و تجاری «تولید-توزیع» در شبکه های گسترده تر انباشت، وارد بخش کشاورزی می کرد.
نمونه های یک تبیین
فیلیپ مک مایکل هم، در مطالعه خود در رابطه با مساله ارضی در استرالیا در قرن نوزدهم، این فرایند را با نشان دادن این که چگونه استقرار مکانیسم های اعتباری و تجاری به واسطه سرمایه شهری (و استعماری) این امکان را فراهم آورد تا تولید روستایی را مطابق با الزامات قراردادی مورد نظر خویش، سازماندهی مجدد کند، تبیین کرد. آندره گوندر فرانک هم در مطالعه خود در مورد تاریخ کشاورزی شیلی دیدگاهی را که چرخه های تولید غذا را به سطح توسعه سرمایه داری نسبت می دهد، رد می کند. در مقابل، او پیشنهاد کرد که آنها را در ارتباط با تغییر نرخ سودآوری تولید مواد غذایی در طول زمان ببینیم که بر تعامل سرمایه با تولید تاثیر می گذارد. سرمایه تا وقتی که سودآور است از هر وسیله ای برای افزایش تولید غذا استفاده می نماید، اما زمانی که تولید غذا به اندازه کافی سودآور نیست، تمرکز خویش را به سمت بخش های غیر کشاورزی معطوف می کند. این تحقیقات نشان می دهد که ساختار «کشاورزی سرمایه داری» را نمی توان به روابط تولیدی در داخل محیط مزرعه تقلیل داد و باید لایه های تحلیل، روابط مالی، بازاریابی، انبارش و تولید را در بر گیرد. باآنکه نیروی سرمایه، بخش کشاورزی را بعنوان یک کل (منظومه) سازماندهی می کند، اما اشکال مختلف و درجات نفوذ آن به حوزه های مختلف در داخل بخش، انواع مختلفی از روابط «سرمایه-کار» را بوجود می آورد که به نوبه خود بر مسیر تغییر و تضاد اجتماعی تاثیر متفاوتی می گذارد. خرده مالکان مستقل، کشاورزان قراردادی و کارگران مزرعه انواع مختلفی از مناسبات و روابط را با سرمایه دارند.
مقایسه دو نظریه
پدیده انتقال سرمایه از شهر به روستا به خوبی با توصیف برودل از «سرمایه داری از بیرون» که توسط سرمایه شهری رهبری می شود در مقابل نظریه «سرمایه داری از درون» به رهبری طبقات روستایی که لنین توضیح داد، قابلیت مقایسه دارد. حتی میتوان آنرا مسیر «گذار تجارت کشاورزی» نامید که از راه آن سرمایه تجاری کشاورزی شهری به کمک انعقاد قراردادهای زراعی، نقش مسلط را در غلبه بر محدودیت های خرده مالکان برای تغییر کشاورزی چین در جهت خطوط سرمایه داری ایفا می کند.
ادامه دارد…


منبع:

1402/02/17
10:44:07
5.0 / 5
429
تگهای خبر: آینده , اقتصاد , بازار , تجاری
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
X

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۵ بعلاوه ۱
پربیننده ترین ها

پربحث ترین ها

جدیدترین ها

ایزو وب
ISO Web